مرسانامرسانا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دلنوشته هايي براي دخترم

جشن مولودي

روز يكشنبه تولد حضرت ابوالفضل (ع)مولودي داشتم خيلي استرس داشتم . اولين بار بود كه خونه ام اين همه مهمون با هم دعوت ميكنم البته دو سال ژيش هم داشتم ولي خواهره بزرگم اومد و همه كارها رو كرد واسه روز شهادت آقا و روز تاسوعا روضه داشتم و سفره ولي كارهاي پخت و پز رو انجام ندادم ولي اين دفعه تنها بودم البته وسايل رو همه از بيرون گرفتم ولي شام رو خودم پختم ولي خدا رو شكر خوب شده بود و همه راضي بودن ولي خيليها هم نيومده بودن . حاج خانمي كه مولودي ميخواست خيلي صداي گيرا و دلنشيني داشت و همه مهمانها خييليي خوششون اومده بود با تمام بند بند وجودم ت رو از آقا خواستم به هر طريقي كه خدا صلاح ميدونه تو رو به من بده
13 خرداد 1393
1